www.iiiWe.com » آندره آرزومانیان درگذشت

 صفحه شخصی محمد مسقطیان   
 
نام و نام خانوادگی: محمد مسقطیان
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی عمران - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  طراح سازه
شماره نظام مهندسی:  2030004210
تاریخ عضویت:  1388/12/29
 روزنوشت ها    
 

 آندره آرزومانیان درگذشت بخش عمومی

15
برای دریافت فایلها باید از نرم افزار های ویژه دانلود استفاده نمایید. (برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید)


آندره آرزومانیان درگذشت

آندره آرزومانیان، نوازنده‌ی برجسته‌ی پیانو که از بیماری سرطان استخوان رنج می‌برد، بامداد سه‌شنبه، 11 خرداد 1389 در سن ۵۶ سالگی در تهران درگذشت. شادروان آرزومانیان افزون بر نوازندگی، تا سال 1387 در ساخت موسیقی فیلم هم فعال بود. او کار خود را از سال‌های پس از انقلاب آغاز کرده بود و از درخشان‌ترین کارهایش درگستره‌ی نوازندگی، آلبوم «پاییز طلایی» اثر فریبرز لاچینی را می‌توان نام بُرد.

وی سازنده‌ی موسیقی متن فیلم‌های «سیمرغ» اکبر صادقی،«ماهی» کامبوزیا پرتوی، «شنگول و منگول» پرویز صبری، «رانده‌شده» جهانگیر جهانگیری، «سکوت» علی‌ سجادی‌حسینی، «علی و غول جنگل» بیژن بی‌رنگ و مسعودرسام، «خانواده‌ی کوچک ما» شاپور قریب، «از بلور خون» جمشید عندلیبی، «بی‌تو هرگز» هوشنگ درویش‌پور بود . به گزارش ایسنا، آندره آرزومانیان هنوز سه آلبوم منتشرنشده دارد.

زنده‌یاد آرزومانیان که پس از انجام سه عمل جراحی پیاپی توانایی حرکتی خود را از دست داده بود، قصد داشت شاخص‌ترین کارهای واروژان، آهنگ‌ساز صاحب‌سبک ایرانی را با همراهی ارکستر سمفونیک ارمنستان به روی صحنه ببرد، که مرگ مجال این کار را به او نداد
.

پنجشنبه 13 خرداد 1389 ساعت 10:38  
 نظرات    
 
محمد مسقطیان 14:53 پنجشنبه 13 خرداد 1389
9
 محمد مسقطیان
فایل پیوست موسیقی متن فیلم بوی پیراهن یوسف به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا واهنگ سازی استاد مجید انتظامی و نوازندگی اندره ارزومانیان میباشد .باشد که هر چه بیشتر با داشتن اگاهی بتوانیم فرهنگ و هنر خود را به جامعه جهانی معرفی کنیم واز هنرمندانمان وقتی در بین ما هستند حمایت معنوی با شناختن اثارشان کنیم.
امیر یاشار فیلا 13:20 شنبه 21 آبان 1390
2
 امیر یاشار فیلا

درود به اعضای ارجمند و فرهیخته‌ی iiiwe.
از دیشب که دلم هوای گوش سپردن به «پاییز طلایی» و دیگر قطعاتِ ساخته و نواخته‌ی زنده‌یاد آرزومانیان را کرده بود، در ذهنم بود که iiiwe را جست‌وجو کنم و ببینم آثار آن هنرمند کم‌نظیر یا رویداد تلخ درگذشتِ نابه‌هنگامش در این سایت چه بازتابی داشته؛ و امروز که در فراغتی این جست‌وجو را به انجام رساندم، خوشنود شدم که دیدم در همان روزها همکار ارجمندمان، آقای مهندس مسقطیان، خبری را که برای من برای پایگاه اینترنتی گروه رسانه‌ای تحت سرپرستی‌ام تنظیم کرده بودم، با همان انشا و شیوه‌ی نگارش، در این‌جا نقل کرده‌اند.
ضمن سپاسگزاری از ایشان، مناسب دیدم یادداشت کوتاهی را هم که پارسال در پی انتشار خبر درگذشت زنده‌یاد آرزومانیان برای صفحه‌ی فرهنگ و هنر روزنامه‌ی «اصفهان امروز» نوشته بودم و روز 23 خرداد 89 در آن جریده به چاپ رسیده بود، این‌جا نقل کنم؛ تا ادای دینِ دوباره‌ای باشد به هنرمند متعهدی که پاییزهای ما را رنگین‌تر کرد:


یادکردی از ویژگی‌ها و شیوه‌ی کار یک هنرمند
به بهانه‌ی درگذشت نابه‌هنگامش

در این یک هفته‌ای که از درگذشت نابه‌هنگام زنده‌یاد آندره آرزومانیان، آهنگساز و نوازنده‌ی چیره‌دستِ پیانو می‌گذرد، شخصیت‌های حقیقی و حقوقیِ نسبتاً پُرشماری به بزرگداشت و تمجید از هنر و تبحر او پرداخته‌اند و قرار است فردا (چهارشنبه، 19خرداد) هم خانه‌ی سینمای ایران مجلس بزرگداشتی به یاد آن هنرمند تازه‌درگذشته برگزار کند. شاید به نظر برسد که این نوشته‌ی کوتاه هم، در راستای رسم دیرینه‌ و نه‌چندان پسندیده‌ی ایرانیان در تجلیل از چهره‌ها و اشخاص نام‌آور پس از درگذشتشان، واکنشی صرفاً احساسی است به رویداد مرگ نابه‌هنگام هنرمندی که دخیل بودنش در آفرینش چند اثر هنری مردمی، ملموس و پُرتیراژ (و مشخصاً آلبوم «پاییز طلایی») موجب برانگیخته شدن احساساتی از این دست شده است؛ که حتی اگر چنین هم می‌بود، نامعمول نبود و ایرادی هم نداشت. اما آنچه مرا به نوشتن این یادداشت برانگیخت، نه فقط جنبه‌ی حسی و آمیخته با دریغ و افسوسِ این رویداد (به خاطر همه‌ی آن آثاری که زنده‌یاد آرزومانیان می‌توانست طی مثلاً ده یا بیست سال آینده از خود به یادگار بگذارد و نگذاشت)، بلکه تأکید بر این واقعیت ناخوشایند است که به نظر می‌آید جامعه‌ی ما در زمان کنونی، بنا به دلایلی که در حوصله‌ی این کوتاه‌سخن و در تخصص نگارنده نیست، فاقد سازوکاری برای پرورش و به ثمر نشاندنِ هنرمندانی است که بتوانند با مهارت و کاربلدی در عین بی‌ادعایی و تعهد هنری، جانشینانی خلف برای امثال شادروان آرزومانیان باشند.
مروری بر کارنامه‌ی هنری آندره آرزومانیان و در نظر آوردنِ همه‌ی احتمالاتی که هنرمندی در سطح او می‌توانست برای ادامه‌ی کار و زندگی در پیش گیرد، نشان می‌دهد که او متعهدانه و با رضایت درونی ترجیح داد در عرصه‌هایی اصیل و دارای تأثیر ژرف، اما کم‌مخاطب و کمتردیده‌شده، همچون آفرینش موسیقی جدی، روایتگر و دور از تفنن برای کودکان و نونهالان و آهنگسازی برای فیلم‌های ویژه‌ی نوجوانان به فعالیت بپردازد؛ عرصه‌هایی که آزمودنِ دشواری‌ها و روشن کردنِ زوایا و گوشه‌های تاریکشان، تنها از هنرمندان متعهدی همچون آرزومانیان برمی‌آید.
برای هنرمندی مثل زنده‌یاد آرزومانیان که مهارت و کاربلدی‌اش در شاخه‌هایی گوناگون همچون نواختن پیانو به حدی بود که جدای از عامه‌ی مردم (مخاطبانی که سال‌هاست با گوش سپردن به آثاری همچون نوای «پاییز طلایی» هنرش را می‌ستایند) بزرگان و دست‌اندرکارانی مثل دکتر محمد سریر، مدیرعامل خانه‌ی موسیقی ایران را هم به تحسین وامی‌دارد، کاملاً محتمل بود که برای شکوفاتر کردنِ هنر و چیره‌دستی خود و آزمودن راه‌ها و کارهایی شوق‌انگیز و هیجان‌آور و دست یافتن به شهرت و نامداری، روندی به‌کلی متفاوت را در کارها و زندگی‌اش در پیش بگیرد؛ و اگر می‌بینیم که موزیسینِ باقابلیتی مثل او ترجیح می‌دهد برخی ناملایمات را تاب آوَرَد، بماند و با کار کردن در عرصه‌هایی سنگلاخی مثل آفرینش موسیقیِ خوب برای کودکان و آشنا کردنِ ذهن و گوش آنان با موسیقیِ جدی و متعالی، به قول یکی از همکارانش «پشت هنر خود پنهان شود»، این را فقط باید به حساب تعهد، فروتنی، شهرت‌گریزی و بی‌ادعایی او بگذاریم؛ ویژگی‌هایی که به نظر می‌رسد همیشه و به‌ویژه در این دوره کمتر می‌توان در هنرمندان کشورمان سراغ و نشانی از آن یافت، و بدتر از آن این که برای نهادینه شدنِ این ویژگی‌های اخلاقی در نزد هنرجویانِ مستعد و هنرمندان جوان کشورمان هم چشم‌انداز چندان روشن و امیدوارکننده‌ای پیش‌رو نیست. امید است دست‌اندرکاران و متولیان شاخه‌های گوناگون هنری در کشور، با نگاهی عمیق‌تر و حساسیت بیشتری به این دغدغه بیندیشند.


امیریاشار فیلا
21 خرداد 1389
رابین صدیق پور 14:15 شنبه 21 آبان 1390
0
 رابین صدیق پور
با سلام و تشکر از همه دوستان.
جناب آقای مهندس مسقطیان، بهتر نبود عنوان روزنوشت را می گذاشتید: سالگرد درگذشت آندره آرزومانیان؟
سایه ذاکری 15:59 شنبه 21 آبان 1390
2
 سایه ذاکری
سلام جناب مسقطیان ممنون از شما.
مهندس فیلا سپاس از توضیحاتتون و بیشتر ممنون از قلم زیباتون
جناب صدیق پور عزیز تاریخ روزنوشت واسه همون موقع ست دیگه
امیر یاشار فیلا 15:48 پنجشنبه 10 بهمن 1392
0
 امیر یاشار فیلا

«پرسیدم: "آقای گلپا چی بزنم؟" گفت: "هر چی دوست داری بزن". گفتم: "سه‌گاه خوبه؟" گفت "خیلی عالیه". دوباره پرسیدم: "از چه نتی بزنم؟" گلپا با غرور خاصی پاسخ داد: "از هرجا دوست داری بزن". به‌هرحال هر خواننده محدوده‌ی صدایی خاصی دارد و معمولاً خوانندگان جای صدا‌یشان را به نوازنده می‌گویند؛ اما گلپا دست من را باز گذاشت. من هم با شیطنتِ جوانی که در آن سن داشتم، "چپ‌کوک" برای ایشان زدم که جای صدای خانم‌هاست و اجرایش برای یک خواننده‌ی مرد تقریباً ناممکن است. ته دلم هم با همان شیطنت خاص جوانی منتظر بودم ببینم گلپا چه می‌کند؟ گلپا زمزمه‌ای زیر لب کرد و بعد با ابتکار بسیار جالبی شروع به خواندنِ مثنویِ مخالفِ سه‌گاه کرد که دقیقاً جای صدای خواننده‌ی مرد قرار می‌گرفت؛ و این شعر بهادر یگانه را اجرا کرد: خدایی کن‌ ای مه گناهم ببخش / در آغوش هستی پناهم ببخش / به عشقم نگیری، به مرگم سپار / به اشکم نبخشی، به آهم ببخش / به موی سپیدم نظر کن به مهر / پس آنگه به بخت سیاهم ببخش. به‌قدری این آواز در منِ نوجوان اثر کرد که جادو شدم و از شیطنتی هم که کرده بودم، پشیمان شدم ...»

(بخشی از خاطره‌ای که میلاد کیایی، آهنگ‌ساز و نوازنده‌ی سنتور
در روزنامه‌ی «شرق» دیروز، نهم بهمن 92 نوشته است.)


امروز، دهم بهمن 1392، هشتادمین سالگرد زادروز استاد اکبر گلپایگانی («گلپا») است؛
استاد ِ نام‌دار و بی‌همتایی که چیرگی و کاربلدی ِ شگفت‌آورش در آواز ایرانی، باعث شد مردم از همان سال‌های میان‌سالی‌اش، او را «حنجره‌طلایی» بخوانند.

یزدان را هزاران بار سپاس، که در آغاز هشتادویکمین سال زندگی، استاد گلپا همچنان ـ بنام‌ایزد ـ تندرست و چالاک و سرحال و تردماغ هستند و به گفته‌ی خودشان، سرگرم انتقال آموخته‌ها و آزموده‌هایشان به چند شاگرد مستعدند؛ گویی آن‌گونه که خودشان در ترانه‌ی «موی سپید» خوانده‌اند، «عشق پادرمیانی کرده»، تا ایشان «احساس جوانی» کنند.

برای این استاد یگانه و دوست‌داشتنی، تندرستی و طول عمر آرزو می‌کنیم و به ایشان بابت همه‌ی خاطره‌های غنی و شیرینی که برای چند نسل از ایرانیان برجای گذاشته‌اند، سپاس می‌گوییم.
استاد! تولدتان مبارک!

روزنامه‌ی «شرق» در شماره‌ی دیروزش (نهم بهمن 92) گفت‌وگویی را که در یکی از واپسین روزهای پاییز امسال با استاد انجام داده، به بهانه‌ی سالگرد زادروز ایشان به چاپ رسانده است؛ که دوست‌داران می‌توانند در این نشانی این گفت‌وگوی خواندنی را بخوانند :

گفت‌وگوی استاد گلپا با روزنامه‌ی «شرق»

پیشنهاد می‌کنم حتماً این دو خاطره‌ی نوشتاری را هم که در همان روزنامه منتشر شده، بخوانید:

خاطره‌ای از میلاد کیایی درباره‌ی استاد گلپایگانی

خاطره‌ای از منصور نریمان درباره‌ی استاد گلپایگانی